انشعاب در حزب کمونیست کارگری
آذر ماجدی عزیز
ضمن عرض سلام و خسته نباشید، امید است که خوب و خوش و سر حال باشید. راستش من حدودا نزدیک به 6-5 سال است از دور کم و بیش از فعالیت های شما مطلع هستم. خیلی دوست داشتم که زودتر با شما تماس بگیرم. اما از وقتی که بین شما انشعاب روی داد ترجیح دادم که برای یک مدتی به اختلافات فکر کنم و بفهمم که واقعیت ماجرا چیست و کمونیسم واقعی کدام است، حزب کمونیست کارگری یا حکمتیست ها.
من حدود 6 سال در صفوف کومه له، حزب کمونیست ایران، فعالیت کرده ام. کمونیسم کارگری را بیش از هر جریان دیگری به خطوط سیاسی کومه له نزدیک میدیدم. واقعا اول خیلی متاسف شدم که میان کمونیسم کارگری انشعاب روی داد. اما بعد از گذشت حدود یک سال به این نتیجه رسیدم که حکمتیست ها کمونیسم کارگری واقعی هستند. من خیلی متاسف بودم که جریان تقوایی علیه حکمتیست ها و رهبران 3 دهه اخیر مردم ایران و بخصوص کردستان، بدور از هر نوع پرنسیپ کمونیستی و بی دلیل تبلیغات ضد کمونیستی راه انداخته اند. اشتباهات این جریان پس از چند سال معلوم شد... اگرچه این جریان شعارهای انقلابی میدهد. باز از جریانات ناسیونالیست و سلطنت طلب بهترند، اما این دلیل آن نیست که دارند خطوط اصلی منصور حکمت را پیش میبرند. من شخصا میتوانم مثل بعضی ها آنها را بعنوان چپ سنتی و سازشکار نام گذارم. دلیل آن هم مشخص است. اما من نمیتوانم در این نامه وقت شما را با توضیح آن بگیرم.
اما من همیشه فکر میکردم که شخصیت هایی در کمونیسم کارگری وجود دارند که با بقیه تفاوت هایی دارند، منجمله خود شما و علی جوادی. من همانموقع هم میخواستم از شما بپرسم که اختلاف واقعی بر سر چیست. اگر بیاد داشته باشید، دو سال پیش مطلبی در نقد کورش مدرسی نوشتید، که گویا کورش آرشیو و عکس های منصور حکمت را به سرقت برده است. اگر چه تا مدتی این مساله برای من زیر سوال بود، اما تا جایی که من فکر میکردم ماجرا اینطور نبوده. برای همین من منصرف شدم که ماجرای انشعاب را از شما بپرسم. اما با وجود تمام اینها من باز شما را بعنوان کمونیست در نظر داشتم. و این را برسمیت میشناختم که شما چیزهایی را بگویید و بنویسید، بخاطر رابطه عاطفی تان با منصور حکمت.
وفتت تان را زیاد گرفتم. اما میخواهم بگویم که من و خیلی های دیگر خوشحال هستیم که مطالب شما عزیزان را بر روی سایت های حکمتیست ها می بینیم، همچنین از فراخوان ها و اعتراضات مشترکتان. این نکته مثبتی است، حداقل برای شخص من. و فکر میکنم این حرکت خوب، بموقع و اصولی شما مرتجعین اسلامی و همچنین ناسیونالیست ها را به تکان انداخته است. امیدوارم که این همدلی بیش از پیش تقویت و محکمتر شود. با تشکر فراوان. آریان
آریان عزیز
با تشکر بسیار از نامه گرم و صمیانه تان و پوزش از تاخیر در پاسخ. خوشحالم که این نامه را نوشتید. مسائل بسیاری در میان صفوف کمونیسم کارگری مطرح است که باید طرح شود و پاسخ گیرد. این رد و بدل فکری به حل بسیاری مسائل و گره های فکری، سیاسی و عاطفی که طی این چند سال شکل گرفته است پاسخ میدهد و اجازه میدهد که مناسبات در جنبش کمونیسم کارگری نزدیک تر و رفیقانه تر شود. امید است که رفقای دیگر نیز تردید ها و معضلات و گره گاه های فکری و سیاسی شان را مطرح کنند. ما از این مساله استقبال میکنیم.
انشعاب در حزب کمونیست کارگری فقط باعث تاسف شما نشد، کل جنبش کمونیسم کارگری و کلیه دوستداران این جنبش و حزب و انسان های آزادیخواه از این انشعاب متاسف شدند. این انشعاب به جنبش کمونیسم کارگری ضربه مهمی وارد آورد و قوی ترین و میلیتانت ترین حزب چپ و اپوزیسیون را تضعیف کرد. اتفاقات پس از انشعاب و رد و بدل های نادرست و غیراصولی ای که میان رهبری و کادرهای دو حزب درگرفت نیز عمق و تاثیر این ضربات را بسیار افزایش داد. من بشخصه بسیار از تمام این اتفاقات متاثرم. اگر امکان برگردندان تاریخ وجود داشت، دوست داشتم تاریخ را به عقب بازگردانم، بشرط آنکه میشد با درک و پختگی و درایت امروز مان به گذشته برخورد کنیم.
آنچه که روشن است اختلافات سیاسی میان رهبری وجود داشت. نقدهایی از نظر سیاسی مطرح بود، اما بسط این اختلافات تا حد انشعاب، سیاستی بسیار اشتباه و نادرست بود. من از محتوای نقد سیاسی که به تاکتیک های طرح شده در آن مقطع داشتم دفاع میکنم، از نقدی که به برخی روش های تشکیلاتی و تحزب داشتم نیز دفاع میکنم. مساله بر سر این نیست. مساله بر سر روش پیشبرد این اختلافات است. من بر این نظرم که در انشعاب فقط سیاست فاکتور تعیین کننده نبود. سیاست در اختلافات شخصی و روش های تشکیلاتی ضرب شد و این فاجعه را بوجود آورد. بنظر من بیش از اختلافات سیاسی مساله طرح لیدر شیپ در میان رهبری حزب انشقاق ایجاد کرد. در اینجا قصد تحلیل انشعاب را ندارم. پیش از این بسیار درباره آن صحبت کرده ایم و باز اینکار را خواهیم کرد. صرفا میخواستم بطور خلاصه نظرم را در مورد این بخش از سوالتان بگویم.
اما نکته ای هست که لازم می بینم روشن کنم. مساله ای که بارها و بارها از جانب رفقای حکمتیست مطرح شده است و ظاهرا باعث برخوردن شدید رفقا شده است. دوست دارم که این آخرین بار باشد که لازم میشود این نکته را توضیح دهم و امیدوارم که مساله برای رفقا روشن شود. من کورش مدرسی را به سرقت متهم نکرده ام. این اتهام بسیار زشت و زمخت است. من چنین نکردم. من نوشتم که کورش مدرسی بدون اجازه از منصور حکمت یا من از هارد دیسک کامپیوتر منصور حکمت که حاوی نه تنها کلیه اسناد سیاسی، بلکه شخصی و خصوصی او نیز بوده است، کپی گرفته است. فقط کافی است که از ایشان بپرسیم آیا این یک اتهام دروغ است یا واقعیت دارد؟ آنگاه مساله شاید برای همیشه حل شود.
اما جدا از این مساله، کلا اینکه ما در شرایطی قرار گرفتیم که چنین مسائلی را علنی مطرح کردیم، بسیار تاسف آور و ناگوار است. شخصا دوست داشتم که هیچوقت در چنین شرایطی قرار نمیگرفتم. نوشتن آن مطلب بهیچوجه برای من کار آسانی نبود. بویژه از نظر عاطفی و روحی بسیار تحت فشار قرار داشتم. این مساله برای خود من بیش از بسیاری از رفقا ناگوار و تاسف آور است. شاید هم بهتر بود که هیچگاه نوشته نمیشد. اما مساله ادیت آثار منصور حکمت و انتشار آنها، در شرایطی که او از من خواسته بود اینکار را انجام دهم، مرا از نظر روحی و عاطفی در شرایط بسیار سختی قرار داده بود. بخصوص که اکنون به بسیاری از آن نوشته ها که با شتاب پیاده و ادیت شده نگاه میکنم و غلط های بسیاری را در آن ها تشخیص میدهم، قلبم فشرده میشود.
بهرحال اتفاقات بسیار تاسف آوری در این چند ساله بوقوع پیوست. آیا اجتناب ناپذیر بود؟ فکر نمیکنم. اگر رهبری حزب با درایت، پختگی و درک بیشتری از کمونیسم کارگری منصور حکمت با اوضاع روبرو میشد، میشد از این وقایع ناکوار اجتناب کرد. اما باید شرایط نامساعد روحی، فقدان تجربه و سابقه کل رهبری حزب در اتخاذ سیاست و تصمیم گیری مستقل پیش از مرگ منصور حکمت و تند پیچ های سیاسی ای که در مقابل ما قرار داشت در نظر بگیریم. اشتباه را نمیشود برگرداند. مساله اینجاست که اشتباه مان را تشخیص دهیم و جسارت و شهامت اذعان به آن را داشته باشیم. و با احساس مسئولیت کمونیستی به تغییر اوضاع و به سوی وحدت صفوف کمونیسم کارگری بعنوان یکی از ملزومات پیروزی کمونیسم کارگری پیش برویم.
امیدوارم که این نوشته به مسائل شما پاسخ داده باشد. با امید پیروزی کمونیسم کارگری.